روزی با هم لحظهی رفتنت راآن تاولها را که بر روح من نشستهمچون یک فیلم به تماشا مینشینیمو به آن میخندیمروزیشب اشکهای روز را پاک خواهد کردو شادیغم را خواهد خنداندروزی درد که به خانهمان آمدمیرود دوش میگیردسرحال میشودو سر میز شام با ما شوخی میکندروزی قطاری بر سر مسیرشهم در ایستگاه بهشت خواهد ایستادهم در ایستگاه جهنمروزیخدا و شیطان را دوره میکنیمو مجبورشان میکنیمبا بوسهایاین کدورت قدیمی رافراموش کنندعلیرضا قاسمیان خمسهبرچسبها: اشعار, شعر سپید, علیرضا قاسمیان خمسه + نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 11:40  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب