به خاطر توبه جهان خواهم نگريستبه خاطر تواز درختان ميوه خواهم چيدبه خاطر توراه خواهم رفتو به خاطر توبا مردمان سخن خواهم گفتبه خاطر توخودم را دوست خواهم داشتبيژن جلالیبرچسبها: اشعار, شعر سپید, بیژن جلالی + نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 10:46  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
دلی گرفته و چشمی به راه دارم منمخواه بی تو بمانم، گناه دارم من...به رغم خانهخرابی و دربهدر شدنمچه بیتها که از آن یک نگاه دارم منغمت به زندگیام رنگ تازه بخشیده استسپید مویم و بختی سیاه دارم منبه لطف دائمِ ساقیِ دست و دل باز استاگر که حال خوشی گاهگاه دارم مندریغ! یار فراموشکار من عمری استکه پشت پنجره چشمی به راه دارم منمحمد عزیزیبرچسبها: اشعار, غزل, محمد عزیزی + نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 8:26  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی که خواب نیست ز رویا سخن مگوآنجا که آب نیست ز دریا سخن مگوپاییزها به دور تسلسل رسیدهانداز باغهای سبز شکوفا سخن مگودیریست دیده غیر حقارت ندیده استبیهوده از شکوه تماشا سخن مگویاد از شراب ناب مکن! آتشم مزن!خشکیده بیخ تاک، حریفا! سخن مگوچون نیک بنگری همه زو بیوفاتریمبا من ز بیوفایی دنیا سخن مگوآنجا که دست موسی و هارون به خون همآغشته گشته از ید بیضا سخن مگووقتی خدا صلیب به دوش آمد و گذشتاز وعدهی ظهور مسیحا سخن مگوآری هنوز پاسخ آن پرسش بزرگبا شام آخر است و یهودا، سخن مگو!این باغ مزدکی است بهل باغ عیسوی!حرف از بشر بزن ز چلیپا سخن مگوظلمت صریح با تو سخن گفت پس تو هماز شب به استعاره و ایما سخن مگوبا آن که بسته است به نابودیات کمراز مهر و آشتی و مدارا سخن مگوخورشید ما به چوبهی اعدام بسته استاز صبح و آفتاب در این جا سخن مگوحسین منزویبرچسبها: اشعار, غزل, حسین منزوی + نوشته شده در جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲ساعت 11:50  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
بر شانهام دست است یا بار گناه است این؟حرمت نگه دار ای مسلمان! بارگاه است ایناز فکر چال چانهات بیرون نمیآیماز پیش روی خلق بردارش که چاه است اینابرو نه! خنجر، لب نه!مقتل، زلف نه! لشگراز صلح میگفتی، , ...ادامه مطلب
آمد درست زیر شبستان گل نشستدر بین آن جماعت مغرور شبپرستیک تکه آفتاب؟ نه! یک تکه از بهشت...حالا درست پشت سر من نشسته است"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"افتاده از بهشت بر این ارتفاعِ پستاین بیت مطلع غز, ...ادامه مطلب
از تو نشان گرفتم و دیدم نشان توییمن بیهوا پریدهام و آسمان توییای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنتهر جرعهی شراب به هر استکان توییتقویمها به شوقِ تو تکرار میشوندبوی خوش بهار پس از هر خزان توییاز ابتدا, ...ادامه مطلب
اگر میخواهی احساس مرا بدانیبه سایهات نگاه کننزدیک به توامحال که هرگز نمیتوانم لمست کنمجمال ثریاترجمهی سیامک تقیزاده, ...ادامه مطلب
به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتمپر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتمبه سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم رادل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتممرا چون موج، دوری از تو ممکن نیست ای ساحلهزاران با, ...ادامه مطلب
منم که دوستت دارمنه مردی که دستش را به نردهها گرفتهنه باران پشت پنجرهمنم که دوستت دارمو غمبشکههای سنگینی رادر دلم جابهجا میکند.غلامرضا بروسان, ...ادامه مطلب
گل و ترانه و لبخند میرسد از راهبهار، سرخوش و خُرسند میرسد از راهگذشت دلهرهآور غروبِ تنهاییپگاهِ روشنِ پیوند میرسد از راهبهار، گمشدهی سبزِ آسمانی ماستکسی که گفتم و گفتند میرسد از راهکسی که روحِ ب, ...ادامه مطلب
فردا آمده است و ایستاده استپیش روی منمیپرسد چه میخواستی؟با عصا او را کنار میزنمهمچنان چشم دوخته به دوردستمنتظر...شهاب مقربین, ...ادامه مطلب
رو به سمت نور ایستادهامدلم برای تکتک شما تنگ استخوب که دقت کنیکوکِ بریدهی باد وعطسهی بیهنگامِ حباب همهمین را میگویند.دلم بهجا وبلاگ نیست کلمه پایم به راه نمیآیدهنوز چیزهای بسیاری هستکه دوستشان دارم.فدای , ...ادامه مطلب
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای توببين! باقی است روی لحظه هايم ج, ...ادامه مطلب
نامش برف بودتنش برفیقلبش از برفو تپششصدای چکیدن برفبر بامهای کاهگلی...و من او راچون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشددوست می داشتمبیژن الهی, ...ادامه مطلب
چقدر ساده به هم ریختی روان مرابریده غصّه ی دل کندنت امان مراقبول کن که مخاطب پسند خواهد شدبه هر زبان بنویسند داستان مراگذشتی از من و شب های خالی از غزلمگرفته حسرت دستان تو جهان مراسریع پیر شدم آنچنان , ...ادامه مطلب