رو به سمت نور ایستادهام دلم برای تکتک شما تنگ است خوب که دقت کنی کوکِ بریدهی باد و عطسهی بیهنگامِ حباب هم همین را میگویند.
دلم بهجا وبلاگ نیست کلمه پایم به راه نمیآید هنوز چیزهای بسیاری هست که دوستشان دارم.
فدای فهمِ ستاره در ظلمتِ بیچراغ!
من... بعد از هزار سالِ تمام حتی باز روزی مُردهام به خانه بازخواهد گشت تو از این تنبورهزنانِ توی کوچه نترس نمیگذارم شبهای ساکتِ پاییزی از هول و ولایِ لرزانِ باد بترسی...! هر کجا که باشم باز کفن بر شانه از اشتباهِ مرگ میگذرم میآیم مشقهای عقبماندهی تو را مینویسم پتوی چهارخانهی خودم را تا زیرِ چانهات بالا میکشم و بعد... یکطوری پرده را کنار میزنم که باد از شمارشِ مُردگانِ بیگورش نفهمد که یکی کم دارد!
سید علی صالحی ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 162 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 15:23