ساده اما قشنگ

ساخت وبلاگ
به خاطر توبه جهان خواهم نگريستبه خاطر تواز درختان ميوه خواهم چيدبه خاطر توراه خواهم رفتو به خاطر توبا مردمان سخن خواهم گفتبه خاطر توخودم را دوست خواهم داشتبيژن جلالیبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, بیژن جلالی + نوشته شده در  سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 10:46&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 19 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 20:29

شب است، در همه دنیا شب است، در من شبمرا بگیر چنان جفت خویش لب بر لب!چگونه چشم ببندم بر این الهه‌ی عشق؟!عجب فرشته‌ی بامزّه‌ای‌ست لامصّب!جلو نرو که به پایان نمی‌رسد این راهکدام خاطره مانده‌ست؟! برنگرد عقب!چقدر قرص مسکّن؟! چقدر مُهر سکوت؟!رسیده درد به عمقِ... به عمقِ عمقِ عصبکدام آتش عاشق به روح من پیچید؟که سوخت پیرهن خواب‌های من از تب!که در میان دلم بچّه موش غمگینی‌ستکه فکر می‌کند این روزها به تو اغلبکه چشم‌هایِ سیاهِ قشنگِ خیسِ بدِ...که عاشقت شده بودم خلاصه‌ی مطلب!ببخش بچّه کوچولوی گیج قلب مرااگر نداشت بهانه، اگر نداشت ادبغزل تمام شده، وقت نحس بیداری‌ستتو تازه می‌رسی از راه خانمِ... چه عجب!سید مهدی موسویبرچسب‌ها: اشعار, غزل, سید مهدی موسوی + نوشته شده در  شنبه پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 23:13&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 18 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 20:29

دلی گرفته و چشمی به راه دارم منمخواه بی تو بمانم، گناه دارم من...به رغم خانه‌خرابی و دربه‌در شدنمچه بیت‌ها که از آن یک نگاه دارم منغمت به زندگی‌ام رنگ تازه بخشیده استسپید مویم و بختی سیاه دارم منبه لطف دائمِ ساقیِ دست و دل باز استاگر که حال خوشی گاه‌گاه دارم مندریغ! یار فراموشکار من عمری استکه پشت پنجره چشمی به راه دارم منمحمد عزیزیبرچسب‌ها: اشعار, غزل, محمد عزیزی + نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 8:26&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 20:31

اگر می‌شد به ماه سفر کنمدر نیمه‌ی روشن‌اش یک صندلی می‌گذاشتمخیره می‌شدم به زمینتا سرزمینی را که از آن فرار کرده‌ام، پیدا کنمو در نیمه‌ی تاریک‌اشکافه‌هایی کوچک می‌ساختمبرای گریستن خودمو آن‌هایی که از زمین فرار کرده‌اندحسن آذریبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, حسن آذری + نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۲ساعت 13:20&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 26 آذر 1402 ساعت: 17:07

صبح تو را در فروشگاه دیدم
هلو و زردآلو سوا می‌کردی
گفتی برای یک مهمان است.
تمام روز
در انتظار زنگ تلفن بودم

گئورک امین
ترجمه‌ی واهه آرمن


برچسب‌ها: اشعار, شعر جهان, گئورک امین, واهه آرمن
+ نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 15:13&nbsp توسط احسان نصری  | 

ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 12:42

بر عکس بهارا که چند ساله بهاری نیستپاییز هنوز با ماست، پاییز شعاری نیستپاییز هنوز سرخه، پاییز هنوز زردهمثل یه درخت سبز با ریشه‌ی تب کردهاین فصلُ که می‌شناسی، می‌خنده و می‌بارهاحوالشو می‌بینی، معلومه جنون دارهدیوونه‌ی دیوونه‌س، زنجیریِ زنجیرییا حالتُ می‌گیره، یا حسّشُ می‌گیرییه تلخیِ شیرینه، یه حسرتِ با لذتیه دوره‌ی ممنوعه‌ست، یه لذتِ با حسرتپاییز هنوز فصل روزای پریشونهپاییز هنوز با ماست، برگاش تو خیابونهافشین یداللهیبرچسب‌ها: اشعار, ترانه, افشین یداللهی + نوشته شده در  شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۲ساعت 14:18&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 12:38

من در قصه‌هايم سرِ پرنده‌اي را بريده و پنهان کرده‌ام تا خواننده به تحرک و تشنج تشديد شده‌ی تن و بال و پاهايش خيره شود؛ و پيش از آنکه پرنده بميرد، و تحرکش به سکون تبديل شود، شما تپش و تحرک و زنده بودن را در دردناکترين شکل آن مي‌بينيد که ديگر زندگي نيست، مرگ هم نيست؛ زيرا حرکت تندتر شده اندامش وجود دارد و زندگي آميخته با مرگ. و اين همه لحظه‌اي است پيش از مرگ، که پرنده شديدترين پر و بال زدن سرتاسر زندگي‌اش را انجام داده است؛ لحظه‌اي که بيشترين آميختگي را با زندگي و طلب زندگي دارد، آن هم درست در همسايگي مرگ. به خاطر همين است که تمام قصه‌هاي من شروع و پايان ندارد.داستان‌های ناتمامبیژن نجدیبرچسب‌ها: بریده کتاب, داستان‌های ناتمام, بیژن نجدی + نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ساعت 15:3&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 19:48

شرایط برای نوشتن خیلی افسرده‌ کننده است، مدام می‌گویی اوضاع بدتر از این نمی‌شود و بعد می‌بینی که می‌شود. چقدر بدتر می‌تواند بشود؟

یادداشت‌های بغداد
نها الراضی
ترجمه‌ی مریم مومنی


برچسب‌ها: بریده کتاب, یادداشت‌های بغداد, نها الراضی, مریم مومنی

ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 19:45

روزی با هم لحظه‌ی رفتنت راآن تاول‌ها را که بر روح من نشستهمچون یک فیلم به تماشا می‌نشینیمو به آن می‌خندیمروزیشب اشک‌های روز را پاک خواهد کردو شادیغم را خواهد خنداندروزی درد که به خانه‌مان آمدمی‌رود دوش می‌گیردسرحال می‌شودو سر میز شام با ما شوخی می‌کندروزی قطاری بر سر مسیرشهم در ایستگاه بهشت خواهد ایستادهم در ایستگاه جهنمروزیخدا و شیطان را دوره می‌کنیمو مجبورشان می‌کنیمبا بوسه‌ایاین کدورت قدیمی رافراموش کنندعلیرضا قاسمیان خمسهبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, علیرضا قاسمیان خمسه + نوشته شده در  پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 11:40&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 19:45

پیچیده است عطر نفس‌هایت در حلقه'>حلقه حلقه حلقه‌ی گیسویممی‌لرزد از تصور آغوشت ماهیچه‌های نازک بازویممن رشته کوه یخ‌زده‌ای هستم چشمان تو شبیه دو اسکی‌بازاز قله‌ها به دامنه می‌لغزند سُر می‌خورند نرم و سبک رویمپیش از تو گاه کوه‌نوردانی قصد صعود داشته‌اند از مناما رسیده پرچمشان تنها تا صبح مه‌گرفته‌ی پهلویمتنها تویی که جای قدم‌هایت بر شانه‌های برفی من پیداستتنها تویی و باد که این شب‌ها دنبال تو رها شده در مویمآن رشته کوه یخ‌زده این شب‌ها آتشفشان تشنه‌ی خاموشی‌ستانگار در تمام تنم جاری‌ست سرب مذاب و هیچ نمی‌گویملب بسته‌ام از آنکه هراسانم، لب واکنم حرارت پنهانم -یخ‌هام را مذاب کند آنوقت... آنوقت آه... آه... چه می‌گویم؟آنوقت می‌روند دو اسکی‌باز از دامنم به کوه یخی دیگرکوهی که قله‌های بلندش هم حتی نمی‌رسند به زانویملب بسته‌ام هنوز و همین کافی‌ست این که هنوز هستی و شب تا صبحپیچیده است عطر نفس‌هایت در حلقه حلقه حلقه‌ی گیسویمپانته‌آ صفاییبرچسب‌ها: اشعار, غزل, پانته‌آ صفایی + نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 11:31&nbsp توسط احسان نصری  |  ساده اما قشنگ...ادامه مطلب
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 19:45