اگر میشد به ماه سفر کنمدر نیمهی روشناش یک صندلی میگذاشتمخیره میشدم به زمینتا سرزمینی را که از آن فرار کردهام، پیدا کنمو در نیمهی تاریکاشکافههایی کوچک میساختمبرای گریستن خودمو آنهایی که از زمین فرار کردهاندحسن آذریبرچسبها: اشعار, شعر سپید, حسن آذری + نوشته شده در جمعه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۲ساعت 13:20  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
روزی با هم لحظهی رفتنت راآن تاولها را که بر روح من نشستهمچون یک فیلم به تماشا مینشینیمو به آن میخندیمروزیشب اشکهای روز را پاک خواهد کردو شادیغم را خواهد خنداندروزی درد که به خانهمان آمدمیرود دوش میگیردسرحال میشودو سر میز شام با ما شوخی میکندروزی قطاری بر سر مسیرشهم در ایستگاه بهشت خواهد ایستادهم در ایستگاه جهنمروزیخدا و شیطان را دوره میکنیمو مجبورشان میکنیمبا بوسهایاین کدورت قدیمی رافراموش کنندعلیرضا قاسمیان خمسهبرچسبها: اشعار, شعر سپید, علیرضا قاسمیان خمسه + نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 11:40  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
دو بُطر آب بیاور، شراب میکنمش بنوش! قطره به قطره، حساب میکنمش از این قرار که: مینوشم از تو پی در پی غمت تنیست که از گریه آب میکنمش فقط به نیمنگاهت، مسیر لذت را اگر نشان بدهی، انتخاب میکنمش اگر اراده کنی سجده میکنم به تنت سپس نفس به نفس، شعر ناب میکنمش همیشه خواستنت - لعنتی - گناه من است که از ازل به ابد، ارتکاب میکنمش یقین بدان اگر ایمان مراتبی دارد هزار مرتبه بیدار و خواب میکنمش چه قصهایست که در این مقام، حالت را - اگر درست بگویم - خراب, ...ادامه مطلب
نمیخواهم همراه با عشقاضطرابهای این جهانی رابه تو بسپرممن از میان این قالبهاییکه آدمی ان ساختهاندعبور میکنمبه سوی تو میآیمکه نیستیدیگر نیستی و انحطاط آدمیمعنی مرگ نمیدهداکنون نه زمان استاکنون نه , ...ادامه مطلب
میدانی از وقتی دلبستهات شدهامهمه جابوی پرتقال و بهشت میدهد؟عباس معروفی, ...ادامه مطلب
تا چشم کار میکندتو را نمیبینم.از نشانهایی که دادهاندباید همین دور و برها باشیزیر همین گوشه از آسمانکه میتواند فیروزهای باشدجایی در رنگهای خلوتِ این شهردر عطر سنگین همین ماهکه شب بوها راگیج کرده , ...ادامه مطلب
قسم به عشق که از عشق من یقینت رابریدهاند و عوض کردهاند دینت رامنم قرینهی تو نیمهای که گم شده بودچگونه بردهای از یاد خود قرینت را؟به چشمهای من آن بوسه حرف آخر بودچگونه محو کنم حرف آخرینت را؟بیا و, ...ادامه مطلب
گل و ترانه و لبخند میرسد از راهبهار، سرخوش و خُرسند میرسد از راهگذشت دلهرهآور غروبِ تنهاییپگاهِ روشنِ پیوند میرسد از راهبهار، گمشدهی سبزِ آسمانی ماستکسی که گفتم و گفتند میرسد از راهکسی که روحِ ب, ...ادامه مطلب
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیستکسی حسینِ علی را چنین برادر نیستحسین، پیش تو انگار در کنار علی ستکسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست وبلاگ زلال کلمه وبلاگ علقمه کلمه ، در وبلاگ حسرت کلمه تو میسوزدکنار آبی و لبهای تفته ات تر نیستبه زیر, ...ادامه مطلب
وبلاگ بادها کلمه در وبلاگ پاییز کلمه بی رحم تر می وبلاگ وزند کلمه اصلا بعید نیستآدم ها رابا درخت ها اشتباه بگیرندزود به خانه برگرد!زیاد بیرون نمان!این وبلاگ بادها کلمه اگر کلاه را ببرندبه فکر بردن سرها می افتندرسول یونان, ...ادامه مطلب
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای توببين! باقی است روی لحظه هايم ج, ...ادامه مطلب
آه اگر دوران شیرین وفا خواهد گذشتروزهای همنشینی های ما خواهد گذشتبعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد توبر من تنها نمی دانی چه ها خواهد گذشت...عاشقان تازه ات اهل کدام آبادی اند؟عطر گیسوی تو این بار از کجا خ, ...ادامه مطلب
دیگر هوای خانه بدون تو سرد نیستآنقدر درد هست که انگار درد نیستاین زن – همان زنی که به کرات نیمه شبدر انتظار دیدن من گریه کرد – نیستامشب که راه می روی و دور می شویمردی که روی خاک نیفتاده مرد نیستمن در مقا, ...ادامه مطلب
اصلاً مهم نیستتو چند ساله باشیمن همسن و سال تو هستممهم نیستخانه ات کجا باشدبرای یافتنت کافی استچشم هایم را ببندمخلاصه بگویمحالاهر قفلی که می خواهدبه درگاه خانه ات باشدعشق پیچکی استکه دیوار نمی شن&, ...ادامه مطلب
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستادداشت باران در مسیر ناودان می ایستادبا لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن استچای می نوشيد و قلب استکان می ایستاددر وفاداری اگر با خلق می سنجیدمشروی سکوی نخست این جهان می , ...ادامه مطلب