بر عکس بهارا که چند ساله بهاری نیستپاییز هنوز با ماست، پاییز شعاری نیستپاییز هنوز سرخه، پاییز هنوز زردهمثل یه درخت سبز با ریشهی تب کردهاین فصلُ که میشناسی، میخنده و میبارهاحوالشو میبینی، معلومه جنون دارهدیوونهی دیوونهس، زنجیریِ زنجیرییا حالتُ میگیره، یا حسّشُ میگیرییه تلخیِ شیرینه، یه حسرتِ با لذتیه دورهی ممنوعهست، یه لذتِ با حسرتپاییز هنوز فصل روزای پریشونهپاییز هنوز با ماست، برگاش تو خیابونهافشین یداللهیبرچسبها: اشعار, ترانه, افشین یداللهی + نوشته شده در شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۲ساعت 14:18  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
خدایا، به من پاهای عنکبوت عطا کنکه من و تمام کودکان خاورمیانهبه سقف وطن آویزان شویمتا این روزگار بگذرد...محمد الماغوطترجمهی سعید هلیچیبرچسبها: اشعار, شعر سپید, شعر جهان, محمد الماغوط + نوشته شده در سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۲ساعت 9:32  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
وبلاگ بادها کلمه در وبلاگ پاییز کلمه بی رحم تر می وبلاگ وزند کلمه اصلا بعید نیستآدم ها رابا درخت ها اشتباه بگیرندزود به خانه برگرد!زیاد بیرون نمان!این وبلاگ بادها کلمه اگر کلاه را ببرندبه فکر بردن سرها می افتندرسول یونان, ...ادامه مطلب
نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران راهوای تنگ غروب و شب خیابان رااگرچه پنجرهها را گرفتهای از مننگیر خلوت گنجشکهای ایوان رابهار، بی تو به این خانه گل نخواهد دادهوای عطر تو دیوانه کرده گلدان رابیا که, ...ادامه مطلب
دلم شکست، کجایی که نوشخند زنی؟به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی؟دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبتبرین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟اگر به دست تو باشد چه فرق این یا آن؟دمی ضماد گذاری... دمی گزند زنیمباد دود دل من به چشم غیر رودمخواه بیشتر آتش درین سپند زنیمنم که پیش تو از بید سر به زیرترمتویی که طعنه به هر سرو سربلند زنیدوباره همهمه افتاده است در کلماتکه در حوالی این شعر دیده اند زنیزنی که وصفش در این غزل نمی گنجدزن از حریر... از ابریشم... از پرند... زنی...علیرضا بدیعبرچسبها: اشعار, غزل, علیرضا بدیع+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 20:34  توسط احسان نصری | Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
مانده امچگونه تو را فراموش کنم اگر تو را فراموش کنمبایدسال هایی را نیز که با تو بوده امفراموش کنمدریا را فراموش کنمو کافه های غروب راباران رااسب ها و جاده ها رابایددنیا رازندگی راو خودم را نیز فراموش کنم توبا همه چیز درآمیخته ای... رسول یونان برچسبها: اشعار, شعر سپید, رسول یونان+ نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 20:6 توسط احسان نصری | ,درآمیخته ...ادامه مطلب
کشیده است به رسوایی و جنون کارممیان جمع بگویم که دوستت دارم؟که دستگیری ام ای عشق می کند آیاخدا نکرده اگر از تو دست بردارم؟گرفت بار غمت را به دوش هر کس، مردخبر دهید که من زنده زیر آوارم!مراقبم که مبادا تهی شوم از توقسم به چشم تو! در خواب نیز بیدارمشبیه اسفندم بی قرار گریه ی سیرشب و غروب و سحر، صبح و , ...ادامه مطلب
منتظر آمدن همه نباشیک نفرهیچ وقت نمی آید...ازدمیر آصف,منتظر آمدن همه نباش ...ادامه مطلب
تو را به جان عزیزت بخواب عزیز دلمببین که حال دلم شد خراب عزیز دلمنفس نفس نزن این گونه ای همه نفسممکن تو مادر خود را عذاب عزیز دلمتو رو به قبله شدی از عطش وَ می گرددبرای تو جگر آب، آب عزیز دلمهنوز راه نیفتاده ای مبارز منمکن برای شهادت شتاب عزیز دلمبگو که تیر سه شعبه میان این همه یلتو را نموده چرا انتخاب عزیز دلم؟نگو که می شود آخر محاسن بابابه خون حلق ظریفت خضاب عزیز دلمنشد دعای دلم مستجاب امادعای حرمله شد مستجاب عزیز دلممیلاد حسنی,میان این همه شلوغی,میان این همه اگر,میان این همه غوغا,میان این همه ادیان,میان این همه مهمان چقدر تنهایم,میان این همه سرگردونی,میان این همه تاریکی پاییز خاکستر,میان این همه تاریکی پاییز,میان این همه رنگ,میان این همه تاریکی ...ادامه مطلب