نه نگاه هیز دارم، نه جسارت جوانیکه لبی بخواهم از تو به زبان بیزبانینه جسارتی که یک روز بپرسم از تو نامینه شجاعتی که یک شب بدهم به تو نشانیعطش زمینیام را تب بوسه چینیام رابه چه حیلهای بگویم به دو چ, ...ادامه مطلب
سوزاندیَم که دلم خام تر شودوحشی شدی، غزلم رام تر شودآهو برای چه باید زمانِ صیدکاری کند که خوش اندام تر شود؟جز اینکه از سر جانش گذشته تاصیاد نابغه ناکام تر شود؟آدم برای نشستن به خاک توباید نترسد و بدنا, ...ادامه مطلب
رو به سمت نور ایستادهامدلم برای تکتک شما تنگ استخوب که دقت کنیکوکِ بریدهی باد وعطسهی بیهنگامِ حباب همهمین را میگویند.دلم بهجا وبلاگ نیست کلمه پایم به راه نمیآیدهنوز چیزهای بسیاری هستکه دوستشان دارم.فدای , ...ادامه مطلب
اگرچه می برد امشب دوباره از هوشتبه یاد هرکه اگر هرچه می زنی نوشت!نهال نو رس عشقی که دست تابستانسه گوشواره ی گیلاس کرده در گوشتسری تکان بده تا همچو گیس خرمنی اتتمام عشق به پایت بیفتد از دوشتسری تکان بده تا آن گدازه های هوسبجوشد از لب آتشفشان خاموشتسری تکان بده تا خود هر آن چه می دانیبریزد از تن عریان پرنیان پوشتمگر به سینه بخوابانی ام که این شب هاخیال خواب ندارم مگر در آغوشتامیرحسین اللهیاری,خیال خواب ندارم,خيال خواب ندارم,دلم گرفته خیال خواب ندارم ...ادامه مطلب
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی!صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبیوزیدی بر لب ایوان و، ایوان شد چه ایوانی!نبودی بغض کردم... حرف ها را... خودخوری کردمدلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد، چه ویرانی!گوزنی پیر بر مهمان سرای خانه ی خانیبر لطف سرپُری تک لول مهمان شد، چه مهمانی!یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تویکی در تنگی آغوش زندان شد، چه زندانی!هلا ای پایتخت پیر، تای دسته دارت کو؟بگیرد دست من را آه، "طهران" شد چه "تهرانی"پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصریبماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانیمن از "سهراب" بودن ز,نبودی در دلم انگار طوفان شد چه طوفانی ...ادامه مطلب