نه نگاه هیز دارم، نه جسارت جوانی
که لبی بخواهم از تو به زبان بیزبانی
نه جسارتی که یک روز بپرسم از تو نامی
نه شجاعتی که یک شب بدهم به تو نشانی
عطش زمینیام را تب بوسه چینیام را
به چه حیلهای بگویم به دو چشم آسمانی
به تبسمی لبم را به تو دادم و ندیدی
چه کنم؟ نگفته بودم سخنی به این عیانی
به سرم زده برایت غزلی بگویم اما
دودلم که میگذاری به حساب مهربانی
غلامرضا طریقی
ساده اما قشنگ...برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 167