نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی!صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبیوزیدی بر لب ایوان و، ایوان شد چه ایوانی!نبودی بغض کردم... حرف ها را... خودخوری کردمدلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد، چه ویرانی!گوزنی پیر بر مهمان سرای خانه ی خانیبر لطف سرپُری تک لول مهمان شد، چه مهمانی!یکی مثل من بدبخت در دام نگاه تویکی در تنگی آغوش زندان شد، چه زندانی!هلا ای پایتخت پیر، تای دسته دارت کو؟بگیرد دست من را آه، "طهران" شد چه "تهرانی"پس از یوسف تمام مصریان گفتند: عجب مصریبماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانیمن از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بودهبرو "گرد آفریدم" فصل پایان شد، چه پایانی...حامد عسکری ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید
برچسب : نبودی در دلم انگار طوفان شد چه طوفانی, نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 16:20