ساده اما قشنگ

متن مرتبط با «نبودی در دلم انگار طوفان شد چه طوفانی» در سایت ساده اما قشنگ نوشته شده است

اگر می‌شد...

  • اگر می‌شد به ماه سفر کنمدر نیمه‌ی روشن‌اش یک صندلی می‌گذاشتمخیره می‌شدم به زمینتا سرزمینی را که از آن فرار کرده‌ام، پیدا کنمو در نیمه‌ی تاریک‌اشکافه‌هایی کوچک می‌ساختمبرای گریستن خودمو آن‌هایی که از زمین فرار کرده‌اندحسن آذریبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, حسن آذری + نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۲ساعت 13:20&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • صبح تو را در فروشگاه دیدم...

  • صبح تو را در فروشگاه دیدمهلو و زردآلو سوا می‌کردیگفتی برای یک مهمان است.تمام روزدر انتظار زنگ تلفن بودمگئورک امینترجمه‌ی واهه آرمنبرچسب‌ها: اشعار, شعر جهان, گئورک امین, واهه آرمن + نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 15:13&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پیچیده است عطر نفس‌هایت در حلقه حلقه حلقه‌ی گیسویم

  • پیچیده است عطر نفس‌هایت در حلقه حلقه حلقه‌ی گیسویممی‌لرزد از تصور آغوشت ماهیچه‌های نازک بازویممن رشته کوه یخ‌زده‌ای هستم چشمان تو شبیه دو اسکی‌بازاز قله‌ها به دامنه می‌لغزند سُر می‌خورند نرم و سبک رویمپیش از تو گاه کوه‌نوردانی قصد صعود داشته‌اند از مناما رسیده پرچمشان تنها تا صبح مه‌گرفته‌ی پهلویمتنها تویی که جای قدم‌هایت بر شانه‌های برفی من پیداستتنها تویی و باد که این شب‌ها دنبال تو رها شده در مویمآن رشته کوه یخ‌زده این شب‌ها آتشفشان تشنه‌ی خاموشی‌ستانگار در تمام تنم جاری‌ست سرب مذاب و هیچ نمی‌گویملب بسته‌ام از آنکه هراسانم، لب واکنم حرارت پنهانم -یخ‌هام را مذاب کند آنوقت... آنوقت آه... آه... چه می‌گویم؟آنوقت می‌روند دو اسکی‌باز از دامنم به کوه یخی دیگرکوهی که قله‌های بلندش هم حتی نمی‌رسند به زانویملب بسته‌ام هنوز و همین کافی‌ست این که هنوز هستی و شب تا صبحپیچیده است عطر نفس‌هایت در حلقه حلقه حلقه‌ی گیسویمپانته‌آ صفاییبرچسب‌ها: اشعار, غزل, پانته‌آ صفایی + نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 11:31&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزها در راه

  • چه روزهای کثیفی! خورشید هر روز در چرک و خون طلوع می‌کند و در لجن مرداب غروب می‌کند. صبح‌ها دلم نمی‌خواهد بیدار شوم و شب‌ها نمی‌توانم درست بخوابم. روزم در دل‌مشغولی و شبم در خواب و بیدار می‌گذرد.روزها در راهشاهرخ مکسوببرچسب‌ها: بریده کتاب, روزها در راه, شاهرخ مسکوب + نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 15:39&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دودلم

  • نه نگاه هیز دارم، نه جسارت جوانیکه لبی بخواهم از تو به زبان بی‌زبانینه جسارتی که یک روز بپرسم از تو نامینه شجاعتی که یک شب بدهم به تو نشانیعطش زمینی‌ام را تب بوسه چینی‌ام رابه چه حیله‌ای بگویم به دو چ, ...ادامه مطلب

  • زلال علقمه در حسرت تو می‌سوزد

  • اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیستکسی حسینِ علی را چنین برادر نیستحسین، پیش تو انگار در کنار علی ستکسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست وبلاگ زلال کلمه وبلاگ علقمه کلمه ، در وبلاگ حسرت کلمه تو می‌سوزدکنار آبی و لب‌های تفته ‌ات تر نیستبه زیر, ...ادامه مطلب

  • بادها در پاییز بی رحم تر می وزند

  • وبلاگ بادها کلمه در وبلاگ پاییز کلمه بی رحم تر می وبلاگ وزند کلمه اصلا بعید نیستآدم ها رابا درخت ها اشتباه بگیرندزود به خانه برگرد!زیاد بیرون نمان!این وبلاگ بادها کلمه اگر کلاه را ببرندبه فکر بردن سرها می افتندرسول یونان, ...ادامه مطلب

  • دلم به‌جا نیست

  • رو به سمت نور ایستاده‌امدلم برای تک‌تک شما تنگ استخوب که دقت کنیکوکِ بریده‌ی باد وعطسه‌ی بی‌هنگامِ حباب همهمین را می‌گویند.دلم به‌جا وبلاگ نیست کلمه پایم به راه نمی‌آیدهنوز چیزهای بسیاری هستکه دوست‌شان دارم.فدای , ...ادامه مطلب

  • تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد

  • نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران راهوای تنگ غروب و شب خیابان رااگرچه پنجره‌ها را گرفته‌ای از مننگیر خلوت گنجشک‌های ایوان رابهار، بی تو به این خانه گل نخواهد دادهوای عطر تو دیوانه کرده گلدان رابیا که, ...ادامه مطلب

  • در حوالی این شعر

  • دلم شکست، کجایی که نوشخند زنی؟به یک اشاره دلم را دوباره بند زنی؟دوباره وصله ای از بوسه های دلچسبتبرین سفال ترک خورده ام به چند زنی؟اگر به دست تو باشد چه فرق این یا آن؟دمی ضماد گذاری... دمی گزند زنیمباد دود دل من به چشم غیر رودمخواه بیشتر آتش درین سپند زنیمنم که پیش تو از بید سر به زیرترمتویی که طعنه به هر سرو سربلند زنیدوباره همهمه افتاده است در کلماتکه در حوالی این شعر دیده اند زنیزنی که وصفش در این غزل نمی گنجدزن از حریر... از ابریشم... از پرند... زنی...علیرضا بدیعبرچسب‌ها: اشعار, غزل, علیرضا بدیع+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 20:34&nbsp توسط احسان نصری  |  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بر من تنها نمی دانی چه ها خواهد گذشت...

  • آه اگر دوران شیرین وفا خواهد گذشتروزهای همنشینی های ما خواهد گذشتبعد من تنها نخواهی ماند، اما بعد توبر من تنها نمی دانی چه ها خواهد گذشت...عاشقان تازه ات اهل کدام آبادی اند؟عطر گیسوی تو این بار از کجا خ, ...ادامه مطلب

  • تو چقدر بایدی!

  • در تمام طول این سفر اگرطول و عرض صفر راطی نکرده امدر عبور از این مسیر دوراز الف اگر گذشته اماز اگر اگر به یا رسیده اماز کجا به ناکجا...یا اگر به وهم بودنماحتمال داده امباز هم دویده امآنچنان که زندگی مرادž, ...ادامه مطلب

  • مثل سهرابی که در سوگش تهمتن گریه کرد

  • بی تو بودن را تمام شهر با من گریه کرددوست با من هم صدا نالید دشمن گریه کردجای جای بی تو بودن را در آن تنگ غروبآسمانی ابر با بغضی سترون گریه کردبا هزاران آرزو یک مرد، مردی پر غرورمثل یک آلاله در فصل شکفتن , ...ادامه مطلب

  • چه خوشبخت هستید شما

  • چه خوشبخت هستید شمااما خود نمیدانیدشما که از اندوهناکترین روزهاتنها عصرهای جمعه را به خاطر داریدحسن آذری, ...ادامه مطلب

  • باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد

  • داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستادداشت باران در مسیر ناودان می ایستادبا لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن استچای می نوشيد و قلب استکان می ایستاددر وفاداری اگر با خلق می سنجیدمشروی سکوی نخست این جهان می , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها