دلی گرفته و چشمی به راه دارم منمخواه بی تو بمانم، گناه دارم من...به رغم خانهخرابی و دربهدر شدنمچه بیتها که از آن یک نگاه دارم منغمت به زندگیام رنگ تازه بخشیده استسپید مویم و بختی سیاه دارم منبه لطف دائمِ ساقیِ دست و دل باز استاگر که حال خوشی گاهگاه دارم مندریغ! یار فراموشکار من عمری استکه پشت پنجره چشمی به راه دارم منمحمد عزیزیبرچسبها: اشعار, غزل, محمد عزیزی + نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 8:26  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
از خیر قَدَر، قضا گذشتهکار دلم از دعا گذشتهشبهای بلند بی عبادتدر حسرت ربنا گذشتهسلطان شده روز بعد، هرکساز کوی تو چون گدا گذشتهگیرم که گذشت آه از حالحالا چه کنیم با گذشتهطوری ز خطای ما گذر کردماندیم ندیده یا گذشتهتصمیم به توبه تا گرفتمفرمود: گذشتهها گذشتههرجا که رسید گریه کردیمآب از سر چشم ما گذشتهدر راه نجات امت خویشاز خون خودش خدا گذشتهمیخی که رسیده از مدینهاز سینهی کربلا گذشتهیک تیر به حلق اصغرت خورداز حنجر او سه تا گذشتهوا شد دهن کمان و حرفشاز گوش، هجا هجا گذشتهاز روی تن تو یک نفر نهیک لشکر بیحیا گذشتهعباس کجاست تا ببیندبر خواهر او چهها گذشتهابوالفضل عصمت پرستبرچسبها: اشعار, غزل, ایام محرم, ابوالفضل عصمت پرست + نوشته شده در دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ساعت 9:56  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
بر شانهام دست است یا بار گناه است این؟حرمت نگه دار ای مسلمان! بارگاه است ایناز فکر چال چانهات بیرون نمیآیماز پیش روی خلق بردارش که چاه است اینابرو نه! خنجر، لب نه!مقتل، زلف نه! لشگراز صلح میگفتی، , ...ادامه مطلب
تا چشم کار میکندتو را نمیبینم.از نشانهایی که دادهاندباید همین دور و برها باشیزیر همین گوشه از آسمانکه میتواند فیروزهای باشدجایی در رنگهای خلوتِ این شهردر عطر سنگین همین ماهکه شب بوها راگیج کرده , ...ادامه مطلب
منم که دوستت دارمنه مردی که دستش را به نردهها گرفتهنه باران پشت پنجرهمنم که دوستت دارمو غمبشکههای سنگینی رادر دلم جابهجا میکند.غلامرضا بروسان, ...ادامه مطلب
ما میتوانستیم زیباتر بمانیمما میتوانستیم عاشقتر بخوانیمما میتوانستیم بیشک... روزی... امّاامروز هم آیا دوباره میتوانیم؟ای عشق! ای رگ کرده پستان میش مادر!دور از تو ما، این برّگان بیشبانیمما نیمه, ...ادامه مطلب
وبلاگ بادها کلمه در وبلاگ پاییز کلمه بی رحم تر می وبلاگ وزند کلمه اصلا بعید نیستآدم ها رابا درخت ها اشتباه بگیرندزود به خانه برگرد!زیاد بیرون نمان!این وبلاگ بادها کلمه اگر کلاه را ببرندبه فکر بردن سرها می افتندرسول یونان, ...ادامه مطلب
بی تو بودن را تمام شهر با من گریه کرددوست با من هم صدا نالید دشمن گریه کردجای جای بی تو بودن را در آن تنگ غروبآسمانی ابر با بغضی سترون گریه کردبا هزاران آرزو یک مرد، مردی پر غرورمثل یک آلاله در فصل شکفتن , ...ادامه مطلب
چقدر ساده به هم ریختی روان مرابریده غصّه ی دل کندنت امان مراقبول کن که مخاطب پسند خواهد شدبه هر زبان بنویسند داستان مراگذشتی از من و شب های خالی از غزلمگرفته حسرت دستان تو جهان مراسریع پیر شدم آنچنان , ...ادامه مطلب
حرف که می زنی انگارسوسنی در صدایت راه می رودحرف بزنمی خواهم صدایت را بشنوم تو باغبان صدایت بودیو خنده ات دسته ی کبوتران سفیدیکه به یکباره پرواز می کنندتو را دوست دارم چون صدای اذان در سپیده دمچون راهی که به خواب منتهی می شودتو را دوست دارم چون آخرین بسته سیگاری در تبعیدتو نیستیو هنوز مورچه ها شیار گندم را دوست دارندو چراغ هواپیما در شب دیده می شودعزیزم!هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می گیرداز ریل خا,دوست,دارم ...ادامه مطلب
کشیده است به رسوایی و جنون کارممیان جمع بگویم که دوستت دارم؟که دستگیری ام ای عشق می کند آیاخدا نکرده اگر از تو دست بردارم؟گرفت بار غمت را به دوش هر کس، مردخبر دهید که من زنده زیر آوارم!مراقبم که مبادا تهی شوم از توقسم به چشم تو! در خواب نیز بیدارمشبیه اسفندم بی قرار گریه ی سیرشب و غروب و سحر، صبح و , ...ادامه مطلب
در انتظار توامدر چنان هوایی بیاکه گریز از تو ممکن نباشدتوتمام تنهایی هایم رااز من گرفته ایخیابان هابی حضور توراه های آشکارجهنم اندشمس لنگرودیبرچسبها: اشعار, شعر سپید, شمس لنگرودی+ نوشته شده در جمعه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 1:48 توسط احسان نصری | , ...ادامه مطلب
هرگز نخواهم فهمیدلبی که می بوسداز لبی که بوسیده می شودچرا غمگین تر است؟حسن آذری, ...ادامه مطلب
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها رامنِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟مثل یک کودک مبهوت که مجبور شودتا به نقاشی اش آبی نکشد دریا راحرف را می شود از حنجره بلعید و نگفتوای اگر چشم بخواند غمِ ناپیدا راعطر تو شعر بلندی است رها در همه سوکاش یک باد به کشفت برساند ما راتو همانی که شبی پر هیجان می آییتا فراری دهی از پنجره ها سرما رافال می گیرم و می خوانی و من می خندمبنشین چای بخور خسته نباشی یارا!مهدی فرجی,تو همانی که می اندیشی pdf,تو همانی که دلم لک زده,تو همانی که می اندیشی ...ادامه مطلب
الا که از همگانت عزیزتر دارمشکسته باد دلم، گر دل از تو بردارماگرچه دشمن جان منی، نمی دانمچرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارمبورز عشق و تحاشی مکن که با خبریتو نیز از دل من، کز دلت خبر دارمقسم به چشم تو، که کور باد چشمانماگر به غیر تو با دیگری نظر دارمکدام دلبری؟ آخر به سینه، غیر دلیکه برده ای تو دل دیگری مگر دارم؟برای آمدنم آنچه دیگران دانندبهانه ای است که من مقصدی دگر دارمدلم به سوی تو پر می زند که می آیمبه شوق توست که آهنگ این سفر دارماگر به عشق هواداری ام کنی وقت استکه صبر کرده ام و نوبت ظفر دارمحسین منزوی, ...ادامه مطلب