تو را دوست دارم...

ساخت وبلاگ
حرف که می زنی انگار
سوسنی در صدایت راه می رود
حرف بزن
می خواهم صدایت را بشنوم
 
تو باغبان صدایت بودی
و خنده ات دسته ی کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز می کنند

تو را دوست دارم چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می شود
تو را دوست دارم چون آخرین بسته سیگاری در تبعید

تو نیستی
و هنوز مورچه ها شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما در شب دیده می شود

عزیزم!
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می گیرد
از ریل خارج نمی شود
و من گوزنی که می خواست
با شاخ هایش قطاری را نگه دارد

غلامرضا بروسان
برچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, غلامرضا بروسان

+ نوشته شده در  جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 0:52  توسط احسان نصری  | 
ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : دوست,دارم, نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 147 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 19:01