تو همانی که شبی پر هیجان می آیی

ساخت وبلاگ
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را
منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟

مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود
تا به نقاشی اش آبی نکشد دریا را

حرف را می شود از حنجره بلعید و نگفت
وای اگر چشم بخواند غمِ ناپیدا را

عطر تو شعر بلندی است رها در همه سو
کاش یک باد به کشفت برساند ما را

تو همانی که شبی پر هیجان می آیی
تا فراری دهی از پنجره ها سرما را

فال می گیرم و می خوانی و من می خندم
بنشین چای بخور خسته نباشی یارا!

مهدی فرجی

ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : تو همانی که می اندیشی pdf,تو همانی که دلم لک زده,تو همانی که می اندیشی, نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 190 تاريخ : سه شنبه 7 دی 1395 ساعت: 10:25