به خاطر توبه جهان خواهم نگريستبه خاطر تواز درختان ميوه خواهم چيدبه خاطر توراه خواهم رفتو به خاطر توبا مردمان سخن خواهم گفتبه خاطر توخودم را دوست خواهم داشتبيژن جلالیبرچسبها: اشعار, شعر سپید, بیژن جلالی + نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 10:46  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
صبح تو را در فروشگاه دیدمهلو و زردآلو سوا میکردیگفتی برای یک مهمان است.تمام روزدر انتظار زنگ تلفن بودمگئورک امینترجمهی واهه آرمنبرچسبها: اشعار, شعر جهان, گئورک امین, واهه آرمن + نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 15:13  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
بر شانهام دست است یا بار گناه است این؟حرمت نگه دار ای مسلمان! بارگاه است ایناز فکر چال چانهات بیرون نمیآیماز پیش روی خلق بردارش که چاه است اینابرو نه! خنجر، لب نه!مقتل، زلف نه! لشگراز صلح میگفتی، , ...ادامه مطلب
آمد درست زیر شبستان گل نشستدر بین آن جماعت مغرور شبپرستیک تکه آفتاب؟ نه! یک تکه از بهشت...حالا درست پشت سر من نشسته است"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"افتاده از بهشت بر این ارتفاعِ پستاین بیت مطلع غز, ...ادامه مطلب
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه استعبورت از شب تنهاییام چه بشکوه استنه سنگ نیست دلم آنچنان که میگویندبه هم فشردگی چند قرن اندوه استتو هم شبیه خودم بغض در گلو داریو رنگ پیرهنت آه سرد و بیروح استهن, ...ادامه مطلب
ز شرم گرچه تهی ماند از تو آغوشمنمیشود شب دیدارمان فراموشمدلم که بود خروشان چو بحر شد خاموشچو موج گرم صدایت دوید در گوشمزدی به شانهی من تکیه و ندانستیکه بار غم فتد از رفتن تو بر دوشمبه رنگ بخت منش آف, ...ادامه مطلب
خانهام را گم کردهاماین جریان هولناکعطرهای تو در بارانمرا آسوده نمیگذارندپسباز آی در این فصل بی باراناقرار میکنمتو را دوست داشتمتوهمان که مرا با لباس آبیبه عمق تعجب و انکار انبوه برده بودیمن ایستاد, ...ادامه مطلب
نه نگاه هیز دارم، نه جسارت جوانیکه لبی بخواهم از تو به زبان بیزبانینه جسارتی که یک روز بپرسم از تو نامینه شجاعتی که یک شب بدهم به تو نشانیعطش زمینیام را تب بوسه چینیام رابه چه حیلهای بگویم به دو چ, ...ادامه مطلب
اگر میخواهی احساس مرا بدانیبه سایهات نگاه کننزدیک به توامحال که هرگز نمیتوانم لمست کنمجمال ثریاترجمهی سیامک تقیزاده, ...ادامه مطلب
به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتمپر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتمبه سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم رادل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتممرا چون موج، دوری از تو ممکن نیست ای ساحلهزاران با, ...ادامه مطلب
من این راه دراز را آمدمکه تو را ببینمزمین شخمزده را دیدهامپاره خشت و ماه بریده را دیدهامشگفت کودکانو پایمال علفها را دیدهامسایهبانی خاک و شعلهی آه را دیدهامباد را دیدهام؛و تو را ندیدمشمس لنگرودی, ...ادامه مطلب
تا چشم کار میکندتو را نمیبینم.از نشانهایی که دادهاندباید همین دور و برها باشیزیر همین گوشه از آسمانکه میتواند فیروزهای باشدجایی در رنگهای خلوتِ این شهردر عطر سنگین همین ماهکه شب بوها راگیج کرده , ...ادامه مطلب
منم که دوستت دارمنه مردی که دستش را به نردهها گرفتهنه باران پشت پنجرهمنم که دوستت دارمو غمبشکههای سنگینی رادر دلم جابهجا میکند.غلامرضا بروسان, ...ادامه مطلب
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیستکسی حسینِ علی را چنین برادر نیستحسین، پیش تو انگار در کنار علی ستکسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست وبلاگ زلال کلمه وبلاگ علقمه کلمه ، در وبلاگ حسرت کلمه تو میسوزدکنار آبی و لبهای تفته ات تر نیستبه زیر, ...ادامه مطلب
رو به سمت نور ایستادهامدلم برای تکتک شما تنگ استخوب که دقت کنیکوکِ بریدهی باد وعطسهی بیهنگامِ حباب همهمین را میگویند.دلم بهجا وبلاگ نیست کلمه پایم به راه نمیآیدهنوز چیزهای بسیاری هستکه دوستشان دارم.فدای , ...ادامه مطلب