ساده اما قشنگ

متن مرتبط با «تو همانی که می اندیشی» در سایت ساده اما قشنگ نوشته شده است

به خاطر تو...

  • به خاطر توبه جهان خواهم نگريستبه خاطر تواز درختان ميوه خواهم چيدبه خاطر توراه خواهم رفتو به خاطر توبا مردمان سخن خواهم گفتبه خاطر توخودم را دوست خواهم داشتبيژن جلالیبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, بیژن جلالی + نوشته شده در  سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 10:46&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اگر می‌شد...

  • اگر می‌شد به ماه سفر کنمدر نیمه‌ی روشن‌اش یک صندلی می‌گذاشتمخیره می‌شدم به زمینتا سرزمینی را که از آن فرار کرده‌ام، پیدا کنمو در نیمه‌ی تاریک‌اشکافه‌هایی کوچک می‌ساختمبرای گریستن خودمو آن‌هایی که از زمین فرار کرده‌اندحسن آذریبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, حسن آذری + نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۲ساعت 13:20&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • صبح تو را در فروشگاه دیدم...

  • صبح تو را در فروشگاه دیدمهلو و زردآلو سوا می‌کردیگفتی برای یک مهمان است.تمام روزدر انتظار زنگ تلفن بودمگئورک امینترجمه‌ی واهه آرمنبرچسب‌ها: اشعار, شعر جهان, گئورک امین, واهه آرمن + نوشته شده در  دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 15:13&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کدورت قدیمی

  • روزی با هم لحظه‌ی رفتنت راآن تاول‌ها را که بر روح من نشستهمچون یک فیلم به تماشا می‌نشینیمو به آن می‌خندیمروزیشب اشک‌های روز را پاک خواهد کردو شادیغم را خواهد خنداندروزی درد که به خانه‌مان آمدمی‌رود دوش می‌گیردسرحال می‌شودو سر میز شام با ما شوخی می‌کندروزی قطاری بر سر مسیرشهم در ایستگاه بهشت خواهد ایستادهم در ایستگاه جهنمروزیخدا و شیطان را دوره می‌کنیمو مجبورشان می‌کنیمبا بوسه‌ایاین کدورت قدیمی رافراموش کنندعلیرضا قاسمیان خمسهبرچسب‌ها: اشعار, شعر سپید, علیرضا قاسمیان خمسه + نوشته شده در  پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ساعت 11:40&nbsp توسط احسان نصری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • همیشه خواستنت - لعنتی - گناه من است 

  • دو بُطر آب بیاور، شراب می‌کنمش بنوش! قطره به قطره، حساب می‌کنمش از این قرار که: می‌نوشم از تو پی در پی غمت تنی‌ست که از گریه آب می‌کنمش فقط به نیم‌نگاهت، مسیر لذت را اگر نشان بدهی، انتخاب می‌کنمش اگر اراده کنی سجده می‌کنم به تنت سپس نفس به نفس، شعر ناب می‌کنمش همیشه خواستنت - لعنتی - گناه من است که از ازل به ابد، ارتکاب می‌کنمش یقین بدان اگر ایمان مراتبی دارد هزار مرتبه بیدار و خواب می‌کنمش چه قصه‌ای‌ست که در این مقام، حالت را - اگر درست بگویم - خراب, ...ادامه مطلب

  • نفرین به اقبالی که من دارم...

  • بر شانه‌ام دست است یا بار گناه است این؟حرمت نگه دار ای مسلمان! بارگاه است ایناز فکر چال چانه‌ات بیرون نمی‌آیماز پیش روی خلق بردارش که چاه است اینابرو نه! خنجر، لب نه!مقتل، زلف نه! لشگراز صلح می‌گفتی، , ...ادامه مطلب

  • نیاز آدمی

  • نمی‌خواهم همراه با عشقاضطراب‌های این جهانی رابه تو بسپرممن از میان این قالب‌هاییکه آدمی ان ساخته‌اندعبور می‌کنمبه سوی تو می‌آیمکه نیستیدیگر نیستی و انحطاط آدمیمعنی مرگ نمی‌دهداکنون نه زمان استاکنون نه , ...ادامه مطلب

  • یک تکه از بهشت

  • آمد درست زیر شبستان گل نشستدر بین آن جماعت مغرور شب‌پرستیک تکه آفتاب؟ نه! یک تکه از بهشت...حالا درست پشت سر من نشسته است"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"افتاده از بهشت بر این ارتفاعِ پستاین بیت مطلع غز, ...ادامه مطلب

  • تو ابر باشی اگر، شانه‌های من کوه است

  • تو ابر باشی اگر، شانه‌های من کوه استعبورت از شب تنهایی‌ام چه بشکوه استنه سنگ نیست دلم آن‌چنان که می‌گویندبه هم فشردگی چند قرن اندوه استتو هم شبیه خودم بغض در گلو داریو رنگ پیرهنت آه سرد و بی‌روح استهن, ...ادامه مطلب

  • می‌دانی؟

  • می‌دانی از وقتی دلبسته‌ات شده‌امهمه جابوی پرتقال و بهشت می‌دهد؟عباس معروفی, ...ادامه مطلب

  • تو را ز یاد نبردم مکن فراموشم...

  • ز شرم گرچه تهی ماند از تو آغوشمنمی‌شود شب دیدارمان فراموشمدلم که بود خروشان چو بحر شد خاموشچو موج گرم صدایت دوید در گوشمزدی به شانه‌ی من تکیه و ندانستیکه بار غم فتد از رفتن تو بر دوشمبه رنگ بخت منش آف, ...ادامه مطلب

  • دشوار است فراموشی لبخند تو

  • خانه‌ام را گم کرده‌اماین جریان هولناکعطرهای تو در بارانمرا آسوده نمی‌گذارندپسباز آی در این فصل بی باراناقرار می‌کنمتو را دوست داشتمتوهمان که مرا با لباس آبیبه عمق تعجب و انکار انبوه برده بودیمن ایستاد, ...ادامه مطلب

  • نزدیک به توام

  • اگر می‌خواهی احساس مرا بدانیبه سایه‌ات نگاه کننزدیک به توامحال که هرگز نمی‌توانم لمست کنمجمال ثریاترجمه‌ی سیامک تقی‌زاده, ...ادامه مطلب

  • به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتم

  • به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتمپر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتمبه سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم رادل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتممرا چون موج، دوری از تو ممکن نیست ای ساحلهزاران با, ...ادامه مطلب

  • تو را ندیدم...

  • من این راه دراز را آمدمکه تو را ببینمزمین شخم‌زده را دیده‌امپاره خشت و ماه بریده را دیده‌امشگفت کودکانو پایمال علف‌ها را دیده‌امسایه‌بانی خاک و شعله‌ی آه را دیده‌امباد را دیده‌ام؛و تو را ندیدمشمس لنگرودی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها