دلی گرفته و چشمی به راه دارم منمخواه بی تو بمانم، گناه دارم من...به رغم خانهخرابی و دربهدر شدنمچه بیتها که از آن یک نگاه دارم منغمت به زندگیام رنگ تازه بخشیده استسپید مویم و بختی سیاه دارم منبه لطف دائمِ ساقیِ دست و دل باز استاگر که حال خوشی گاهگاه دارم مندریغ! یار فراموشکار من عمری استکه پشت پنجره چشمی به راه دارم منمحمد عزیزیبرچسبها: اشعار, غزل, محمد عزیزی + نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 8:26  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
وقتی که خواب نیست ز رویا سخن مگوآنجا که آب نیست ز دریا سخن مگوپاییزها به دور تسلسل رسیدهانداز باغهای سبز شکوفا سخن مگودیریست دیده غیر حقارت ندیده استبیهوده از شکوه تماشا سخن مگویاد از شراب ناب مکن! آتشم مزن!خشکیده بیخ تاک، حریفا! سخن مگوچون نیک بنگری همه زو بیوفاتریمبا من ز بیوفایی دنیا سخن مگوآنجا که دست موسی و هارون به خون همآغشته گشته از ید بیضا سخن مگووقتی خدا صلیب به دوش آمد و گذشتاز وعدهی ظهور مسیحا سخن مگوآری هنوز پاسخ آن پرسش بزرگبا شام آخر است و یهودا، سخن مگو!این باغ مزدکی است بهل باغ عیسوی!حرف از بشر بزن ز چلیپا سخن مگوظلمت صریح با تو سخن گفت پس تو هماز شب به استعاره و ایما سخن مگوبا آن که بسته است به نابودیات کمراز مهر و آشتی و مدارا سخن مگوخورشید ما به چوبهی اعدام بسته استاز صبح و آفتاب در این جا سخن مگوحسین منزویبرچسبها: اشعار, غزل, حسین منزوی + نوشته شده در جمعه چهارم فروردین ۱۴۰۲ساعت 11:50  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشددعای یک لب مستم که مستجاب نشدمن آن گلم که در آتش دمید و پرپر شدبه شکل اشک در آمد ولي گلاب نشدنه گل که خوشهی انگور گور خود شدهایکه روی شاخه دلش خون شد و شراب نشدپیمبری که به شوق رسالتی ابدیدرون غار فنا گشت و انتخاب نشدنه من که بال هزاران چو من به خون غلتیدولی بنای قفس در جهان خراب نشدهزار پرتو نور از هزار سو نیزهبه شب زدند و جهان غرق آفتاب نشدبه خواب رفت جهان آنچنان که تا به ابدصدای هیچ خروسی حریف خواب نشدغلامرضا طریقیبرچسبها: اشعار, غزل, غلامرضا طریقی + نوشته شده در دوشنبه هفتم آذر ۱۴۰۱ساعت 7:53  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
دو بُطر آب بیاور، شراب میکنمش بنوش! قطره به قطره، حساب میکنمش از این قرار که: مینوشم از تو پی در پی غمت تنیست که از گریه آب میکنمش فقط به نیمنگاهت، مسیر لذت را اگر نشان بدهی، انتخاب میکنمش اگر اراده کنی سجده میکنم به تنت سپس نفس به نفس، شعر ناب میکنمش همیشه خواستنت - لعنتی - گناه من است که از ازل به ابد، ارتکاب میکنمش یقین بدان اگر ایمان مراتبی دارد هزار مرتبه بیدار و خواب میکنمش چه قصهایست که در این مقام، حالت را - اگر درست بگویم - خراب, ...ادامه مطلب
بر شانهام دست است یا بار گناه است این؟حرمت نگه دار ای مسلمان! بارگاه است ایناز فکر چال چانهات بیرون نمیآیماز پیش روی خلق بردارش که چاه است اینابرو نه! خنجر، لب نه!مقتل، زلف نه! لشگراز صلح میگفتی، , ...ادامه مطلب
نمیخواهم همراه با عشقاضطرابهای این جهانی رابه تو بسپرممن از میان این قالبهاییکه آدمی ان ساختهاندعبور میکنمبه سوی تو میآیمکه نیستیدیگر نیستی و انحطاط آدمیمعنی مرگ نمیدهداکنون نه زمان استاکنون نه , ...ادامه مطلب
آمد درست زیر شبستان گل نشستدر بین آن جماعت مغرور شبپرستیک تکه آفتاب؟ نه! یک تکه از بهشت...حالا درست پشت سر من نشسته است"چادر نماز گل گلی انداخته به سر"افتاده از بهشت بر این ارتفاعِ پستاین بیت مطلع غز, ...ادامه مطلب
انسانی که آلزایمر میگیردقدم زدن رااز یاد نمیبردپس چیزی هستکسی هستکه هیچگاه فراموش نمیشودشبیه خورشید فرداکه هر روز مرا پیرتر میکنداما یکشب با موهای سفیددوباره از خود خواهم پرسید:آیا باز او را خواهم دید؟آریا معصومی, ...ادامه مطلب
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه استعبورت از شب تنهاییام چه بشکوه استنه سنگ نیست دلم آنچنان که میگویندبه هم فشردگی چند قرن اندوه استتو هم شبیه خودم بغض در گلو داریو رنگ پیرهنت آه سرد و بیروح استهن, ...ادامه مطلب
به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتمپر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتمبه سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم رادل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتممرا چون موج، دوری از تو ممکن نیست ای ساحلهزاران با, ...ادامه مطلب
منم که دوستت دارمنه مردی که دستش را به نردهها گرفتهنه باران پشت پنجرهمنم که دوستت دارمو غمبشکههای سنگینی رادر دلم جابهجا میکند.غلامرضا بروسان, ...ادامه مطلب
گل و ترانه و لبخند میرسد از راهبهار، سرخوش و خُرسند میرسد از راهگذشت دلهرهآور غروبِ تنهاییپگاهِ روشنِ پیوند میرسد از راهبهار، گمشدهی سبزِ آسمانی ماستکسی که گفتم و گفتند میرسد از راهکسی که روحِ ب, ...ادامه مطلب
سوزاندیَم که دلم خام تر شودوحشی شدی، غزلم رام تر شودآهو برای چه باید زمانِ صیدکاری کند که خوش اندام تر شود؟جز اینکه از سر جانش گذشته تاصیاد نابغه ناکام تر شود؟آدم برای نشستن به خاک توباید نترسد و بدنا, ...ادامه مطلب
وقتی می گوییم دوردور از وبلاگ کجا؟ کلمه هرکسی بایدیک نفر داشته باشدتا فاصله ها را با او بسنجدحسن آذری, ...ادامه مطلب
ای شعر از این آه نفسگیر بگواز ظهر به خون خفته ی تقدیر بگواز حال علی وبلاگ اصغر کلمه اگر وبلاگ پرسیدند کلمه از تیزی پیکان سر تیر بگوحسنا محمدزاده, ...ادامه مطلب