به خاطر توبه جهان خواهم نگريستبه خاطر تواز درختان ميوه خواهم چيدبه خاطر توراه خواهم رفتو به خاطر توبا مردمان سخن خواهم گفتبه خاطر توخودم را دوست خواهم داشتبيژن جلالیبرچسبها: اشعار, شعر سپید, بیژن جلالی + نوشته شده در سه شنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۲ساعت 10:46  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
صبح تو را در فروشگاه دیدمهلو و زردآلو سوا میکردیگفتی برای یک مهمان است.تمام روزدر انتظار زنگ تلفن بودمگئورک امینترجمهی واهه آرمنبرچسبها: اشعار, شعر جهان, گئورک امین, واهه آرمن + نوشته شده در دوشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۲ساعت 15:13  توسط احسان نصری | بخوانید, ...ادامه مطلب
تو ابر باشی اگر، شانههای من کوه استعبورت از شب تنهاییام چه بشکوه استنه سنگ نیست دلم آنچنان که میگویندبه هم فشردگی چند قرن اندوه استتو هم شبیه خودم بغض در گلو داریو رنگ پیرهنت آه سرد و بیروح استهن, ...ادامه مطلب
ز شرم گرچه تهی ماند از تو آغوشمنمیشود شب دیدارمان فراموشمدلم که بود خروشان چو بحر شد خاموشچو موج گرم صدایت دوید در گوشمزدی به شانهی من تکیه و ندانستیکه بار غم فتد از رفتن تو بر دوشمبه رنگ بخت منش آف, ...ادامه مطلب
خانهام را گم کردهاماین جریان هولناکعطرهای تو در بارانمرا آسوده نمیگذارندپسباز آی در این فصل بی باراناقرار میکنمتو را دوست داشتمتوهمان که مرا با لباس آبیبه عمق تعجب و انکار انبوه برده بودیمن ایستاد, ...ادامه مطلب
اگر میخواهی احساس مرا بدانیبه سایهات نگاه کننزدیک به توامحال که هرگز نمیتوانم لمست کنمجمال ثریاترجمهی سیامک تقیزاده, ...ادامه مطلب
به دامان تو ای پایان و ای آغاز برگشتمپر و بالی تکاندم، خسته از پرواز برگشتمبه سویت آمدم تا خود بگویم راز عشقم رادل از شرمندگی پر بود و بی ابراز برگشتممرا چون موج، دوری از تو ممکن نیست ای ساحلهزاران با, ...ادامه مطلب
من این راه دراز را آمدمکه تو را ببینمزمین شخمزده را دیدهامپاره خشت و ماه بریده را دیدهامشگفت کودکانو پایمال علفها را دیدهامسایهبانی خاک و شعلهی آه را دیدهامباد را دیدهام؛و تو را ندیدمشمس لنگرودی, ...ادامه مطلب
تا چشم کار میکندتو را نمیبینم.از نشانهایی که دادهاندباید همین دور و برها باشیزیر همین گوشه از آسمانکه میتواند فیروزهای باشدجایی در رنگهای خلوتِ این شهردر عطر سنگین همین ماهکه شب بوها راگیج کرده , ...ادامه مطلب
اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیستکسی حسینِ علی را چنین برادر نیستحسین، پیش تو انگار در کنار علی ستکسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست وبلاگ زلال کلمه وبلاگ علقمه کلمه ، در وبلاگ حسرت کلمه تو میسوزدکنار آبی و لبهای تفته ات تر نیستبه زیر, ...ادامه مطلب
نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران راهوای تنگ غروب و شب خیابان رااگرچه پنجرهها را گرفتهای از مننگیر خلوت گنجشکهای ایوان رابهار، بی تو به این خانه گل نخواهد دادهوای عطر تو دیوانه کرده گلدان رابیا که, ...ادامه مطلب
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای توببين! باقی است روی لحظه هايم ج, ...ادامه مطلب
در تمام طول این سفر اگرطول و عرض صفر راطی نکرده امدر عبور از این مسیر دوراز الف اگر گذشته اماز اگر اگر به یا رسیده اماز کجا به ناکجا...یا اگر به وهم بودنماحتمال داده امباز هم دویده امآنچنان که زندگی مراد, ...ادامه مطلب
از هر لیوانی که آب نوشیدمطعم لبان تو وپاییزی که تو در آن به جا ماندی به یادم بودفراموشی پس از فراموشیاماچرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آنگم شدی در خانه مانده بود؟ما سرانجام توانستیمپاییز را از تقوی, ...ادامه مطلب
چقدر ساده به هم ریختی روان مرابریده غصّه ی دل کندنت امان مراقبول کن که مخاطب پسند خواهد شدبه هر زبان بنویسند داستان مراگذشتی از من و شب های خالی از غزلمگرفته حسرت دستان تو جهان مراسریع پیر شدم آنچنان , ...ادامه مطلب