ندیده بودمش ای کاش...

ساخت وبلاگ
ملیله دوز لباسی بنفش بر تن داشت
به جای چشم، دو فانوس سبز روشن داشت

شنل به دوش، به میدان شهر آمده بود
به چشم، جاذبه ای مست و مردافکن داشت

کشانده بود به دنبال خویش مردم را
هزار عاشق حیران بدتر از من داشت

چنان پریچه ی پاکی ندیده بودم هیچ
کدام کوچه ی گمنام شهر، مسکن داشت؟

تنش به مخمل ناز حریر می مانست
میان سینه اگرچه دلی از آهن داشت

به دورِ گردنِ مرمر به جای گردن بند
قسم به عشق که خون مرا به گردن داشت

میان همهمه ی عابران گمش کردم
ندیده بودمش ای کاش! گرچه دیدن داشت

مرتضی امیری اسفندقه

ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 16:21