دستی بلند کردم و گفتم: «سفر بخیر»خوش می روی، گذار تو از این گذر به خیرمن چون گَوَن، اسیر غم خویشتن شدمیاد تو، ای نسیم خوش رهگذر! به خیریاد تو، ای که خیسی چشمان من نشدآخر به عزم راسخ تو کارگر، به خیریادت نمی رود ز خیالم؛ مگر به مرگذکرت نمی رود به زبانم؛ مگر به خیر بی خوابی ارمغان دل رفته ی من استهرگز نمی شود شب عاشق، سحر، به خیرتسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدمدستی بلند کردم و گفتم: «سفر بخیر»سجاد رشیدی پور ساده اما قشنگ...
ما را در سایت ساده اما قشنگ دنبال می کنید
برچسب : سفر بخیر کدکنی,سفر بخیر برادر,سفر بخیر برو,سفر بخیر ای دوست,سفر بخیر,سفر بخیر مسافر من,سفر بخیر عزیزم,سفر بخیر امید,سفر بخیر مسافر,سفر بخیر به انگلیسی, نویسنده : sadeamaghashango بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 18:32